ما تهران که بودیم، خدمت مرحوم آقای سید احمد خوانساری زیاد می رسیدیم. بعد هم که به قم آمدم، خیلی خدمت ایشان می رسیدم. یک شب که خدمت ایشان بودیم، یکی ازآقایان علما روبه ایشان پرسید: آقا شما که خودتان مرجع بودید، چطور به دستورآقای بروجردی به تهران آمدید و حوزه را رها کردید؟ چون آقای خوانساری حاشیه بر عروه داشت،مقلد داشت و بعد ازحاج شیخ، عده ای به ایشان رجوع کرده بودند.
ایشان می گفتند: آقای بروجردی من را خواست و فرمودند؛ آقای حاج آقا یحیی سجادیان که ازعلمای بزرگ تهران و در مسجد سید عزیزالله بازار بود، فوت شده است. اهالی انجا ازمن امام خواستند. من خیلی فکرکردم که چه کسی را بفرستم. مسجد سید عزیزالله قلب بازار تهران، مرکز مالی تهران است و ازاین مرکز مالی، حوزه ها دارند اداره می شوند؛ لذا جای حساسی است و کسی را که آنجا می فرستیم، باید وجاهت و عنوانی داشته باشد که بتواند این بازار را دراختیار گرفته و هدایت کند.ازطرفی تهران غیراز همه جهات آن،یک مرکز علمی است. انجا بزرگانی هستند که ما دیده بودیم:مرحوم حاج محمدتقی آملی بود که ماخدمت ایشان رسیده بودیم، شاگرد مرحوم نایینی، حاج محمدرضا تنکابنی و آقا میرزا احمدآشتیانی،درفلسفه،درمعوق،درمنقول بزرگانی بودند.آقای بروجردی فرموده بودند کسی که به آنجا می رود ،باید نسبت به علمایی که آنجاست،یا سرآمد باشد یا قابل قرارگرفتن درکنارآنها. یک آدم دون آنها که برود، کار او نمی گیرد؛ چون اوجی که آنها دارند،نمیگذارد این نفوذ کلمه پیدا کند و این معنا فقط به فقه و اصول نیست،بلکه درفلسفه هم همین طور است.
رابطه ی آیت الله بروجردی با مردم و بخش هایی دیگر از این گفت و گو را در “زعیم حوزه (بخش نخست) ” بخوانید
آن زمان تهران مرکز حکمت بود.ا زطرفی تهران مرکز سیاسی بود.بزرگان سیاست،دولت و شاه و تشکیلات آنجا بودند.کسی که آنجا می رود،قاعدتا با اینها سروکار دارد. اگرآدمی باشد که مقابل اینها تسلیم باشد،حوزه،مرجعیت و شیعه ضررمی کند.اگر آنجا کسی باشد که بی خودی دایم به آنها بپرد و مسئله درست کند،بازموجب ضرر می شود.باید کسی باشد که با عقل و تدبیر در عین حال که در دام انها نمی افتاد،ازآنها بهره برداری هم داشته باشد.بعد فرمودند من هرچه فکر کردم،اینها را تنها در شما دیدم.فرد دیگری که حایز این ویژگی های باشد،نیست.
مرحوم آقای بروجردی فرموده بودند من تمام اینها را در شما دیدم.آقای خوانساری می فرمود وقتی آقای بروجردی به من فرمودند من شما را درنظر گرفتم،چون این ویژگی هارا در کسی غیر شما ندیدم،به آقای بروجردی رو کردم و گفتم:آیا حضرت عالی به من امر می فرمایید که به تهران بروم؟می گفت آقای بروجردی به من فرمودند که من ازشما استدعا می کنم که تشریف ببرید.من هم قبول کردم و بلند شدم و به تهران آمدم.این ازتقوای آقای خوانساری بود.
آقای خوانساری،آدم فوق العاده مقدسی بود. ایشان آنقدر تقدس داشت که بعد از مرحوم حاج شیخ به نمازجماعت مدرسه فیضیه می رفت و فیضیه پرمی شد. یک شی ایشان نرفت.سراغ او رفتند که چرا نماز نیامدی؟ گفت:من دیگر نمی آیم. بعد آقا محمد تقی خوانساری برای نماز جای ایشان به فیضیه رفت و ایشان به مسجد ملاجعفر در بازار قم که مسجد کوچکی است،رفت و به نمازایستاد.بعدها ایشان به کسی که با ایشان مانوس بود گفته بودکه من آن شب آخر که به نماز مدرسه فیضیه آمدم و جمعیت زیاد را دیدم،دیدم دیگر آن قربتی که برای کار لازم است،ممکن است درمن نباشد،درنتیجه نیامدم.این هنری است.
گفت و گو با آیت الله سید محمدجواد علوی بروجردی، نوه ی دختری مرجع فقید آیت الله العظمی بروجردی به نقل از مجله حاشیه
تنظیم: سید سبحان بطحایی
میگویند کمی حسادت برای حفظ چیزی که داریم یا برای به دست آوردن یک رابطه و بهبود آن لازم است. اما به نظر نمیآید این توجیه درستی برای وجود چنین احساسی و ابراز آن در یک رابطه باشد. حسادت باعث نمیشود چیزی را حفظ کنید یا مراقب آن باشید. اگر کسی را دوست دارید و به نظر شما رابطه عاطفی عمیقی وجود دارد دلیلی ندارد که با حسادت از آن مراقبت کنید.
کمی حسادت یا حسادت شدید هر دو آسیب زننده و خطرناک است و اصلاً اینطور نیست که حسادت در طول رابطه یا به مرور زمان بیشتر شود چون این چیزی است که در عمق وجود یک نفر ریشه دارد. شاید برایتان جالب باشد که بدانید حسادت بیشتر از اینکه یک خصلت باشد یک واکنش عاطفی است در برابر نگرانی واقعی یا غیر واقعی که فرد گمان میکند رابطهاش را در معرض تهدید قرار داده است یا موقعیتاش را خراب خواهد کرد.
آیا تحمل دیدن جایگاه دیگران را دارید؟
حسادت برآمده از احساسات است؛ یک احساس منفی است و با غبطه خوردن فرق دارد. ممکن است شما زیبایی، موفقیت و جایگاه شریک زندگیتان را ببینید و دوست داشته باشید شما همچنین موقعیتی را تجربه کنید. تا زمانی که جایگاه دیگری را تحسین میکنید و برایش خوشحال هستید و بخشی از این موفقیت را سهم خودتان میدانید شما حسود نیستید.
اگر در رابطهای هستید که دیگری به شما حسادت میکند حتماً بخوبی متوجه شدهاید که چقدر گاهی خودتان را تهی از عشق و علاقه میبینید و چقدر از اینکه در معرض تهدیدهای فرد حسود هستید رنجیدهاید
وقتی دیگری انگیزهای را در شما تقویت میکند تا تغییری ایجاد کنید شما حسود نیستید. اما زمانی که تحمل موقعیت دیگری را ندارید، دچار احساس خود کم بینی میشوید، گمان میکنید موقعیتتان متزلزل شده است و تهدید شدهاید شما آدم حسودی هستید و معمولاً برای نشان دادن این احساس هر رفتار نامعقول و نامتناسبی را از خود نشان میدهید. کمتر پیش میآید که آدم حسود خوددار باشد. آدم ها حسادت را با لحن کلام، نوع نگاه و رفتارهای تند و عصبی نشان میدهند و دیگران هم بخوبی متوجه این رفتارها میشوند.
چه چیزی که باعث حسادت شده است؟
حسادت به دلایل متفاوتی تحریک میشود. گاهی انتظارات غیر معقول و ناممکن از یک رابطه باعث ایجاد حسادت میشود. ممکن است از همسرتان در رابطه انتظارات نامتعارف یا نامعقولی داشته باشید یا احساس مالکیت و سلطه به دیگری حسادت را در وجودتان برانگیزد. تجربههای آزاردهنده در گذشته و ناکامیهای قبلی، احساس نبود امنیت در رابطه، ترس از خیانت یا کنار گذاشته شدن، ترس از دست دادن کسی که دوستش دارید، حس مالکیت شدید، غیرت و تعصب و تمایل به کنترل دیگری همگی میتوانند حسادت را تحریک کنند. معمولاً عدم تحمل موفقیت دیگری و تمایل به سلطهگری در رابطه و کنترل فرد با عنوان غیرت و تعصب دو عامل مهم برانگیزاننده حسادت هستند.
رفتار حسادت با رابطه چگونه است؟
حسادت شما را از احترام، توجه و محبت تهی میکند. اگر در رابطهای هستید که دیگری به شما حسادت میکند حتماً بخوبی متوجه شدهاید که چقدر گاهی خودتان را تهی از عشق و علاقه میبینید و چقدر از اینکه در معرض تهدیدهای فرد حسود هستید رنجیدهاید.
کمتر پیش میآید که آدم حسود خوددار باشد. آدم ها حسادت را با لحن کلام، نوع نگاه و رفتارهای تند و عصبی نشان میدهند و دیگران هم بخوبی متوجه این رفتارها میشوند
با وجود حسادت رابطه پر از گلایهمندی، خشم، جنگ و درگیری، بحثهای بیپایان، بیاعتمادی، افسردگی، حس انتقامجویی متقابل، جوابگوییهای غیر لازم، واکنشهای جسمی، تغییرات خلقی شدید دو طرف و رنجشهای بیپایان است. به مرور زمان احساس میکنید بیخواب شدهاید، علاقهمندیهایتان را از دست دادهاید و حتی ذائقه غذاییتان تغییر کرده است. بهعنوان کسی که به او حسادت میشود شاید مجبور شوید برخی از روابطتان را محدود کنید، کارتان را رها کنید، موفقیتها و علاقهمندیهایتان را دنبال نکنید فقط به این دلیل که حسادت برانگیز نباشید. این یعنی قرار گرفتن در یک موقعیت خشونتآمیز و پایان رابطه.
نکته آخر
اگر احیانا جزو آدمهایی بودهاید که قبلا حسادت را تجربه کردهاید پس به خوبی میدانید که این حس چقدر قوی است. وقتی کنترل این احساس از دست افراد خارج شود احتمال بروز واکنشهایی که منجر به تخریب روابط میشود بالا خواهد رفت. رفتارهایی مانند احساس مالکیت خصمانه نسبت به دیگری یا جاسوسی کردن از همسر به طرق مختلف میتواند از جمله این واکنشها باشد. با همه این احوال اگر از جمله افرادی هستید که با حس حسادت درگیر شدهاید ، بخصوص در رابطه زناشویی خود، پس بهتر است یاد بگیرید تا وقتی چنین احساسی بروز میکند چطور به شکل متفاوتی رفتار کنید و به قول معروف این حس را مهار کنید.
منبع: روزنامه ایران
خیلی اوقات ما آدم ها خودمان را مستحق می دانیم که درباره نتیجه و سرانجام آدم ها، اینکه عاقبت بخیر می شوند یا نه، بهشتی هستند یا جهنمی به راحتی قضاوت کنیم و حکم نهایی را صادر کنیم و این خیلی می تواند رفتار خطرناکی باشد هم برای خودمان و هم برای دیگرانی که این رفتار را از ما می بینند و به پای دین و اسلام می گذارند …
باید به دو مساله مهم توجه داشت :
اول اینكه ما مخلوق خدا هستیم و در نهایت هم بسوی خدا باز می گردیم انا لله و انا الیه راجعون
از طرفی هم خداوند باریتعالی در حدیثی قدسی فرموده است : خداوند عزّ و جلّ فرموده است: قالَ اللّه عزّ و جلّ : أنا خَیرُ شَریكٍ ، مَن أشرَكَ معی غَیرِی فی عَمَلٍ عَمِلَهُ لَم أقبَلْهُ إلاّ ما كانَ لی خالِصا: من بهترین شریك هستم . هر كس در كارى كه مى كند، شریكى براى من قرار دهد، آن كار را نپذیرم، جز عملى كه خالص براى من باشد . » لذا خداوند تنها عمل صالح خالص را می پذیرد .
مطلب بعدی اینكه كسی كه هیچ دینی ندارد و عمل خوب انجام می دهد بالاخره این اعمال خوبش در دنیا اثراتی دارد و ارزشمند است و موجب زندگی بهتر او در دنیا می شود - هرچند در آخرت حسابش با خداست - زیرا هیچ عملی بی تاثیر نیست و لاجرم آثار وضعی خود رادر زندگی ما بجا خواهد گذاشت .
تنها می دانیم كه حسن فعلی و فاعلی یعنی عمل صالح به همراه ایمان بخدا - ایمان حقیقی- موجبات ورود به بهشت را تامین می كند؛ چنانچه می فرماید: ان الذین آمنوا والذین هادوا والنصاری والصابیین من آمن بالله والیوم الآخر وعمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم ولا خوف علیهم ولا هم یحزنون
اما اینكه فاعل این عمل حسنه و خیر و خوب، آیا حجت بر او تمام شده در تشخیص حق و دین حق یا خیر ، قضاوتش با ما نیست .
این فرد جهنمی می شود؟
در واقع مساله این است كه اگر بنا باشد به دلیل نداشتن حسن فاعلی ، و اخلاص در عمل، این فرد ، وارد بهشت نشود معنیش این است كه به جهنم وارد می شود و پرسش دقیقا این است كه آیا فردی كه دارای حسن فعلی و اعمال خوب بوده ، اعمالش نادیده گرفته می شود و یكسره وارد جهنم می شود ؟
در پاسخ باید گفت ما تنها می دانیم كه حسن فعلی و فاعلی یعنی عمل صالح به همراه ایمان بخدا - ایمان حقیقی- موجبات ورود به بهشت را تامین می كند؛ چنانچه می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ (بقره /62): در حقیقت كسانى كه [به اسلام] ایمان آورده و كسانى كه یهودى شدهاند و ترسایان و صابئان هر كس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و كار شایسته كرد پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت و نه بیمى بر آنان است و نه اندوهناك خواهند شد.
در توضیح این آیه مرحوم علامه طباطبایی می گویند :در این آیه مسئله ایمان تكرار شده و منظور از ایمان دومی بطوریكه از سیاق استفاده می شود، حقیقت ایمان است و این تكرار میفهماند: كه مراد از (الذین آمنوا )، در ابتدائاً ،كسانی هستند كه ایمان ظاهری دارند، و به این نام و سمت شناخته شدهاند، بنا بر این معنای آیه این می شود : ( این نامها و نامگذاریها كه دارید ، از قبیل مؤمنین ، یهودیان ، مسیحیان ،صابئیان ،اینها نزد خدا هیچ ارزشی ندارد، بلكه تنهاملاك كار و سبب احترام ، و سعادت ،حقیقت ایمان به خدا و روز جزاء و نیز عمل صالح است. ” (المیزان ج : 1ص ،293)”
نیز در آیات دیگر هم آمده است كه عمل صالح به همراه ایمان مورد قبول واقع می شود : … وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ ( 40غافر ): و هر كه كار شایسته كند چه مرد باشد یا زن در حالى كه ایمان داشته باشد در نتیجه آنان داخل بهشت مىشوند و در آنجا بىحساب روزى مىیابند.
… وَمَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَیَعْمَلْ صَالِحًا یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئَاتِهِ وَیُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (تغابن / 9): … و هر كس به خدا ایمان آورده و كار شایسته اى كرده باشد بدیهایش را ازاو بسترد و او را در بهشت هایى كه از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درآورد در آنجا بمانند این است همان كامیابى بزرگ.
لذا بر اساس آیات قران كریم شرط پذیرش اعمال صالح ، ایمان است
پذیرش عمل نیز درجاتى دارد: قبول عادّى، قبول شایسته، «بقبول حسن» ( سوره آلعمران، آیه 37) و قبول برتر كه در دعا مىخوانیم: «وتقبّل باحسن قبولك» (دعاى وداع ماه رمضان). بنابراین، هركس به مقدار تقوایى كه دارد كارش قبول مىشود.
درجه تقوا در افراد متفاوت است
قرآن کریم در جایی مى فرماید: «إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» (سوره مائده، آیه 27)، تقوا درجاتى دارد. به همین دلیل، كلمه (أتقى) یعنى با تقواتر، در جایی دیگر آمده است: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» (سوره حجرات، آیه 13) و اكثر افراد عادّى و خلافكار هم مرحله اى از تقوى را دارا مى باشند وگرنه هیچ كار خیرى انجام نمى دادند و از هیچ گناهى دست برنمى داشتند.
ثانیاً: نکته ی دیگر اینکه اگر گفتند دولت فقط فارغ التحصیلان دانشگاه را مىپذیرد، مراد آن است كه شرط استخدام رسمى، فارغ التحصیل دانشگاه بودن است، نه اینكه دیگران حقّ هیچ گونه كارى ندارند و یا اگر كارى انجام دهند، پاداششان ضایع مىشود.
ثالثاً: پذیرش عمل نیز درجاتى دارد: قبول عادّى، قبول شایسته، بِقَبُولٍ حَسَنٍ (سوره آلعمران، آیه 37) و قبول برتر كه در دعا مىخوانیم: «وتقبّل باحسن قبولك» (دعاى وداع ماه رمضان). بنابراین، هركس به مقدار تقوایى كه دارد كارش قبول مىشود.
کلام آخر
بنابراین اینكه فاعل عمل خوب آیا به دلیل عدم ایمان به خدا افعالش نادیده گرفته می شود و وارد جهنم می شود یا نه، كار ما نیست … این قضاوت و حسابرسی كار خداوند باریتعالی است كه تشخیص دهد این فرد حجت بر او تمام بوده یانه ؟ آیا جزء كسانی است كه با وجود اتمام حجت خواسته است بر مشی خود برود یا اساساً حجت بر او تمام نشده است؟
دیگر تشخیص و قضاوت در این زمینه كار او (باریتعالی) است: له الحكم والیه ترجعون
منابع: سایت پرسمان
کتاب پرسش و پاسخ؛ حجت الاسلام قرائتی
حادثه ساختمان پلاسکو از جهات گوناگون قابل تأمّل است. فارغ از درس ها و عبرتهایی که برای جلوگیری از وقوع امثال چنین اتّفاقات دردناک و غمانگیزی، آنچه مهم تر می نماید، قدر شناسی انسان های خدوم و ایثارگرانی است که گویا تا امروز آنها را نمی شناختیم و در جامعه ما نبوده اند! گویا از سرزمین دیگری به ناگاه پا در کوچه و خیابان زندگیمان گذاشتند. چرا این قدر غریب؟! اگر همیشه آتش ها را نشانده اند، امّا این بار، آتشی در دل هر ایرانی به پا کرده اند که بوی دودش چشم و دل هر انسان باوجدانی را غرق اشک و خون می کند. به راستی چرا باید، الآن بشناسیم قدر و قیمت این جانفشانی را؟ چرا الآن باید آتش این علاقه ها از زیر خاکستر غفلت زبانه بکشد؟ دلایل حسرت ها گرچه ریشه هایی از جنس شناخت و حس دارند، امّا در این مجال، به بررسی بیماری مزمن “فراموشی ایثارها"، از زبان گویای قرآن کریم و گُهر سخن معصومین (علیهم السلام) می پردازیم.
زندگی به سبک آتش نشان
انسان هایی در میان ما زندگی می کنند که بی آنکه بدانیم، خیلی دوست داشتنی هستند؛ و این را وقتی می فهمیم که جای خالیشان را می بینیم. امام علی (علیه السلام) میفرماید: خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَیْكُمْ، وَإِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْكُمْ؛ با مردم آنچنان معاشرت کنید که اگر مُردید برای شما اشک بریزند، و اگر زنده ماندید با اشتیاق به سوی شما آیند. (نهج البلاغه، حکمت 10)
آتش نشانان، مرزبانان، پزشکان، کارگران، رفتگران و… و خلاصه همه آن هایی که برای خدمت به مردم، صادقانه در جوش و تقلّا هستند همچون دُرهای گران بهایی می باشند که گاهی از بس در اطراف ما بسیارند ارزششان کمتر به چشم می آید. امروز هم، جای خالی کسانی را به اشک نشسته ایم که نمی دانستیم این قدر ارزشمند هستند. به اطرافمان خوب نگاه کنیم؛ افرادی را خواهیم یافت که اگر نباشند (یا نبودند)، زندگیمان بوی مرگ می دهد.
قرآن کریم درباره تلاش برای نجات انسانها می فرماید: وَ مَنْ أَحْیاها فَكَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعا؛ و هر كس كسى را زنده بدارد، چنان است كه گویى تمام مردم را زنده داشته است. (مائده، 32) امام باقر (علیه السلام) در تفسیر این آیه شریفه فرمودند: مِن حَرَقٍ أو غَرَقٍ ؛ یعنى آنان را از آتش و غرق شدن نجات بخشد.
آتشِ جانان
چه خوش بیان کرد کتاب اعجاز الهی که: وَ الَّذینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإیمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لا یَجِدُونَ فی صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون؛ و [نیز] كسانى كه قبل از [مهاجران] در [مدینه] جاى گرفته و ایمان آوردهاند؛ هر كس را كه به سوى آنان كوچ كرده دوست دارند؛ و نسبت به آنچه به ایشان داده شده است در دلهایشان حسدى نمى یابند؛ و هر چند در خودشان احتیاجى [مبرم] باشد، آنها را بر خودشان مقدّم مىدارند. و هر كس از خسّت نفس خود مصون ماند، ایشانند كه رستگارانند. (حشر، 9) آتش نشان، اوّل دلش آتش می گیرد، تا بتواند دل به آتش بزند. جان دیگران را نه چون جان خود،(!) که ارزشمندتر از جان خویش می یابد وگرنه چگونه ممکن است قید جانش را بزند. اینها به اندازه تمام دنیا می ارزد.
نجاتی به گستره بشریّت
ایثار جان، آن هم درست در جایی که در معرض هر گونه خطری هستی، نشان دهنده اوج فضیلت است. حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: الإیثَارُ أَعلَی المَکَارِمِ؛ ایثار، عالی ترین خصلت اخلاقی است. (غرر الحکم، 986)
قرآن کریم درباره تلاش برای نجات انسانها می فرماید: وَ مَنْ أَحْیاها فَكَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعا؛ و هر كس كسى را زنده بدارد، چنان است كه گویى تمام مردم را زنده داشته است. (مائده، 32) امام باقر (علیه السلام) در تفسیر این آیه شریفه فرمودند: مِن حَرَقٍ أو غَرَقٍ ؛ یعنى آنان را از آتش و غرق شدن نجات بخشد. (کافی، ج2، ص210) ایثارگران جان، اینگونه، انسان ها را به بند عشق می کشند؛ لذا امیرالمؤمنین باز هم می فرمایند: بِاالإِیثَارِ یُستَرَقُّ الأَحرَارُ؛ با ایثار، آزادگان به بندگی کشیده می شوند. (غرر الحکم، 4187)
مسابقه مودّت
این همه شوق و حرارت انسان هایی از جنس شیدایی و تعب، برای رهانیدن جانها از خطر، برای چیست؟ آیا غیر از صمیمیّت و محبّتی واقعی است؟! گویا تمام این دنیا، میدانی شده است برای سبقت در محبّت، صمیمیّت و مودّت! قرآن کریم می فرماید: إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا؛ كسانى كه ایمان آورده و كارهاى شایسته كردهاند، به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مىدهد. (مریم، 96) چه بسیارند افرادی که در لباس های رنگارنگ خدمت، گوی سبقتمان ربوده اند، و دریغ و صد دریغ از شناخت و توجّهی که نیست؛ آنگونه که باید باشد!
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید: لا یَکُونُ أَخُوکَ أَقوَی مِنکَ عَلَی مَوَدَّتِهِ؛ برادرت در دوستی اش(نسبت به تو) از تو قوی تر نباشد. (بحار،74/165/29) اینگونه است داستان ایمان و عمل صالح! و تو می اندیشی که چگونه انسانها بال در می آورند برای خدمت و جانفشانی؟ عمل صالح یعنی اینکه؛ بدانی برادر دینی تو چقدر برای دنیا می ارزد. قدرشناسش باشی و قدرشناس همدیگر باشیم.
هر که سپاس مردم نعمت دهنده را نگوید، سپاس خدای بزرگ را نگفته است. (تفسیر نور الثقلین ج 4/ ص201) این سخن، گستره راه و رسم تحیّت است که خداوند متعال فرمود: وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ حَسیبا؛ و چون به شما درود گفته شد، شما به [صورتى] بهتر از آن درود گویید، یا همان را [در پاسخ] برگردانید، كه خدا همواره به هر چیزى حسابرس است.
مرزبانان؛ نمونهای دیگر!
هر جا پای از جان گذشتگی به میان می آید قدردانی، معنا و مفهوم دیگری پیدا می کند. امام سجّاد (علیه السلام)، برای مرزبانان دعای مخصوصی دارد: حَصِّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمِینَ بِعِزَّتِکَ، وَ أَیِّدْ حُمَاتَهَا بِقُوَّتِکَ، وَ أَسْبِغْ عَطَایَاهُمْ مِنْ جِدَتِکَ. … وَ کَثِّرْ عِدَّتَهُمْ، وَ اشْحَذْ أَسْلِحَتَهُمْ، وَ احْرُسْ حَوْزَتَهُمْ، وَ امْنَعْ حَوْمَتَهُمْ، وَ أَلِّفْ جَمْعَهُمْ، وَ دَبِّرْ أَمْرَهُمْ، وَ وَاتِرْ بَیْنَ مِیَرِهِمْ، وَ تَوَحَّدْ بِکِفَایَةِ مُؤَنِهِمْ، وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ، وَ أَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ، وَ الْطُفْ لَهُمْ فِی الْمَکْرِ. بار خدایا! مرزهاى مسلمانان را به پیروزمندى خویش استوار گردان و مرزبانان را به نیروى خود یارى ده و از خزانه فضل خویش به فراوانى آنها را ببخشای. بار خدایا! شمار مرزبانان را افزون کن و سلاحشان را بُرّنده ساز. از منطقه مورد حراستشان، محافظت فرماى و پیرامونشان را نفوذ ناپذیر گردان. جمعشان را متحد کن و خود به تدبیر امورشان بپرداز. سر رشته آذوقهشان گسسته مگردان و دشواریها از پیش پایشان بردار. آنان را به نصرت خویش قوّت بخش و به شکیبایى مدد نماى و دفع مکر دشمن را به ایشان بیاموز. (علی بن الحسین(علیه السلام)، الصحیفة السجادیة، ص 126، قم، دفتر نشر الهادی، چاپ اول، 1376ش) باید همانند حضرت سیّد السّاجدین (علیه السلام)، به فکر و قدردان یکدیگر باشیم.
قدردان یکدیگر
حرف آخر را از زبان امام رضا (علیه السلام) بشنویم: مَن لَم یَشکُرِ المُنعِمَ مِنَ المَخلُوقِینَ لَم یَشکُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلّ؛ هر که سپاس مردم نعمت دهنده را نگوید، سپاس خدای بزرگ را نگفته است. (تفسیر نور الثقلین ج 4/ ص201) این سخن، گستره راه و رسم تحیّت است که خداوند متعال فرمود: وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ حَسیبا؛ و چون به شما درود گفته شد، شما به [صورتى] بهتر از آن درود گویید، یا همان را [در پاسخ] برگردانید، كه خدا همواره به هر چیزى حسابرس است. (نساء، 86)
و اگر می خواهیم نعمت ها نه تنها برایمان باقی بماند بلکه بیشتر هم بشود، از کفران نعمت به هر شکلی دوری کنیم و شکر گزار باشیم؛ … لَئِنْ شَکَرْتُمْ لأزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ (ابراهیم، 7)
ممکن است آن نعمت، رفتگری باشد که اگر یک روز مریض شود، زحمت روزهای قبلش به چشم می آید. پس قدردان آن رفتگر نیز باشیم؛ چنانکه پیامبر خدا صلی الله و علیه وآله فرمود: دَخَلَ عَبدٌ الجَنَّةَ بِغُصنِ شَوكٍ كانَ عَلی طَریقِ المُسلِمینَ فَأماطَهُ عَنهُ؛ بندهای به سبب برداشتن شاخه خاری از سر راه مسلمانان به بهشت رفت. (میزان الحكمه ، ح ۱۲۶۷۶) قدردان ها نیز به بهشت می روند…
آخرین نظرات