حضرت آیتالله خامنهای در پیامی درگذشت «عالم پارسا» و «سالک الی الله»، مرحوم آیتالله آقای حاج سید ابراهیم خسروشاهی رضواناللهعلیه را تسلیت گفتند.
متن پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
بسماللهالرحمنالرحیم
درگذشت عالم پارسا و سالک الی الله، مرحوم آیتالله آقای حاج سیدابراهیم خسروشاهی رضواناللهعلیه را به شاگردان و ارادتمندان و بویژه به خاندان و بازماندگان مکرّم ایشان تسلیت عرض میکنم. این عالم بزرگوار، از شاگردان قدیم حضرت امام خمینی و علّامهی طباطبائی اعلیاللهمقامهما و از مستفیدانِ سلوک معنوی در محضر بزرگان اخلاق و معرفت، و خود، آراسته به پرهیزگاری و پارسائی بود.
از خداوند رحمت و مغفرت و علوّ درجه برای ایشان مسألت میکنم.
سیدعلی خامنهای
۲ بهمن ۱۳۹۵
آخرین زمستان منتهی به انتخاباتهای ریاستجمهوری در کشورمان همواره حکم بهار انتخاباتی را دارد به طوری که حوادث و اتفاقات محیطی و عملکردهای پیدا و پنهان جناحبندیهای سیاسی کشور در این مقطع شفاف می شود. در این مقطع نشان داده می شود سالی که نکوست از بهارش پیداست و تا چه میزان انتخابات آینده اهمیت داشته و یا از لحاظ رقابتهای سیاسی پرتنش و یا کم شدت خواهد بود. در برهه فعلی نیز با توجه به اتفاقات مهم منطقهای و بینالمللی تأثیر گذار روی انتخابات آتی ریاست جمهوری کشورمان و مشکلات و معضلات داخلی از یک سو و از سوی دیگر رقابتها و صفبندیهای نیمبند و حتی ضعیف شکل گرفته در بین جناحهای سیاسی نشان دهنده این است که حریفهای انتخاباتی در حال گرم کردن خود برای ورود به عرصه انتخاباتی و شروع یک رقابت نفس گیر و در نهایت در اختیار گرفتن سکان قوه مجریه کشور هستند. بنابراین لازم دیدیم در مقطع فعلی روند تغییر و تحولات احتمالی آینده و نقشی که سپاه به عنوان سنگرنشین و نگهبان انقلاب و دستاوردهای آن میتواند در این صحنه پرهیاهو ایفا کند، گفتگویی با دکتر حسین عبداللهیفر استاد و تحلیلگر مسائل سیاسی شکل دهیم تا در محضر ایشان جریان شناسی وضعیت فعلی قبل از انتخابات را بررسی کنیم.
آقای دکتر، به عنوان اولین سؤال بفرمایید با توجه به وظیفه سنگین محول شده به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در قانون اساسی که همان حفاظت و حراست از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن است، این نهاد انقلابی در خصوص انتخابات چه وظیفهای دارد و چه اقداماتی میتواند انجام دهد؟
با توجه به این که سپاه در حوزه حفظ انقلاب، در مقابل تهدیدات تلاش میکند؛ در سه سطح میتواند اقدامات انتخاباتی برای خودش تعریف کند:
یک سطح ناظر به راهبردها و نقشههای دشمن است. به نظر میرسد در این انتخابات، ما با نوعی بیثبات سازی سیاسی و ناامنیهای تروریستی مواجه باشیم. اخباری مؤید تحرکات گروههای تروریستی برای انتخابات وجود دارد؛ لذا به نظر میرسد که سپاه باید به عنوان دیدبان امنیتی نظام، این حرکات را رصد بکند و آمادگی لازم برای حفظ امنیت انتخابات را دنبال کند. در سطح کلان و بینالمللی، به نظر بنده، رفتار دولت آینده آمریکا در خوشبینانهترین حالت، تداوم سیاستهای فعلی در خصوص کشورمان خواهد بود. دولت جدید امریکا اگر به سمت خشونت بیشتر جلو نرود، همین وضعیت را تشدید خواهد کرد. حرفهای رئیسجمهور جدید این کشور و وزیر خارجه پیشنهادی نشان میدهد که تلاششان با هدف بازخوانی برجام از طریق دنبال کردن فشارهای بیشتر و تصویب تحریمهای بیشتر بر ایران متصور است. آنها در بحث برجام معتقدند اختیارات ایران وسیع در نظر گرفته شده و باید این توافق مورد بازبینی قرار گیرد و امتیازهای بیشتری در ادامه روند از ایران گرفته شود.
هدفی که دشمن دنبال میکند نهایتاً فرمایش حضرت آقاست که آنها تلاش میکنند مردم را از نظام جدا بکنند، یعنی عاصی کردن مردم، خسته کردن ملت و دلسرد کردن آنها از پشتیبانی از نظام. لذا به نظر میرسد یکی از کارهایی که دشمن در این انتخابات دنبال می کند کاهش مشارکت است که اگر این کاهش مشارکت صورت بگیرد، در واقع دشمن فکر خواهد کرد که برنامههای فشارها و تحریمهایش اثر کرده و مردم از روی نارضایتی، از نظام پشتیبانی و حمایت لازم را نکرده اند، در این صورت اتفاقی که خواهد افتاد این است که فشارهایشان را بیشتر خواهند کرد. ما برای بازدارندگی باید تلاش کنیم این مشارکت افزایش پیدا کند و این راهبرد، راهبرد مستمر نظام است و به طور طبیعی وظیفه قانونی، شرعی و عرفی سپاه است که کمک کند به تحقق منویات فرمانده معظم کل قوا که همواره بر مشارکت حداکثری تأکید داشتهاند.
سطح دیگر، سطح داخل سپاه است که ما برای تحقق فرمایشات حضرت آقا باید برای افکار عمومی داخل سپاه روشنگری کنیم و حساسیتهای انتخابات را برای آنها بیان کنیم که آنها با آگاهی بیشتری پای صندوقهای رأی حضور یابند و ضمن مشارکت خودشان افراد تحت تأثیر و مورد اعتمادشان، خانوادههایشان و کسانی که آنها حتی محل رجوع این افراد هستند را تشویق کنند به خنثی سازی این توطئه دشمن و تحقق مشارکت حداکثری به همراه یک انتخاب هوشمند و آگاهانهای که نتایج آن انتخابات، خرسند کننده دشمنان انقلاب اسلامی نباشد و کسی هم برای روشنگری مستحقتر و دارای اطلاعات بیشتری نسبت به خود مجموعه حوزه نمایندگی و معاونت سیاسی نیست؛ لذا سپاه خودش را مستحق این میداند که این روشنگری را خودش برای آحاد کارکنانش و برای مجموعه خانواده بزرگ بسیج انجام دهد. اگر این اقدام به درستی صورت بگیرد ما با رأی بزرگی که در این مجموعه و سایر نیروهای مسلح داریم میتوانیم بدون کمترین هزینه، با یک عمل پیشگیرانه توطئههای دشمن را خنثی بکنیم و اجازه ندهیم که دشمن گمان کند که در اثر فشارهای او مردم از نظام جدا شدهاند.
اشاره کردید به نقش سپاه در مشارکت حداکثری مردم در انتخابات. سپاه به چه طریقی میتواند این نقش را ایفا کند؟
در جهت تشویق مردم به مشارکت سیاسی و بروز رفتارهای سیاسی متناسب با خواست نظام، اقداماتی به عنوان پیشزمینه لازم است که یکی از آنها اعتماد مردم به نظام و سیستم انتخاباتی است، مردم باید حس کنند که انتخابات سالم است، یک انتخابات واقعیست و مردم هستند که سرنوشت کشور را تعیین میکنند و آرائشان مورد صیانت و احترام است. لذا افزایش اعتماد عمومی به نظام و سیستم انتخاباتی و خروجی آن یک راه افزایش مشارکت است که سپاه میتواند مواردی که انتخابات را ناسالم جلوه میدهند را خنثی کند و از سیستم نظام دفاع کند و به طور طبیعی عوامل مخل را میتواند شناسایی کند. کسانی ممکن است با مطرح شدن انتخابات مکانیزه قصد نفوذ در مراحل انتخابات و قصد اخلال در روند برگزاری سالم انتخابات را داشته باشند. سپاه میتواند ضریب امنیتی این حوزه را افزایش دهد. در حوزه امنیت فیزیکی نیز این گونه است. مردم اگر احساس کنند که کشور در امنیت است و در یک بستر امنیتی کافی انتخابات برگزار میشود، این حائظ اهمیت است تا جائی که احساس بکنند اگر پای صندوق حضور پیدا کنند احتمال آسیب جسمی و نبود امنیت متوجه آنها خواهد بود. پس هر چه ما بتوانیم ضریب امنیتی را بالا ببریم به مشارکت کمک خواهد کرد.
مورد دیگر افزایش امید در مردم است. متأسفانه امروز کسانی که خواسته یا ناخواسته بر طبل ناامیدی میزنند زیاد هستند. این رفتارها غالبا بدلیل نگاههای جناحی و ضعف بصیرت عمیق است به طوری که امروز در چارچوب رقابتها، شاهد نوعی عوامل دلسرد کننده هستیم. یک جناحی ممکن است حتی این گونه تحلیل غلط داشته باشد که اگر مشارکت پایین باشد، کاندیدای آنها برنده میشود.
ما میتوانیم امید مردم را افزایش بدهیم و با عوامل ناامید کننده برخورد کنیم و از طریق توصیههای دوستانه و حتی خواهشها، از طریق کسانی که این افراد تحت تأثیر حرفهای آنها هستند، به آنها توصیههایی داشته باشیم، به کسانی هم میتوانیم تذکر دهیم که این کار آنها صلاح نیست و این گونه تخریب کردن و این گونه رفتار انتخاباتی میتواند به زیان مجموعه نظام تمام شود؛ ضمن این که سپاه با روشنگریهایش - که میتواند یک خانواده بالای ده میلیون نفر تخمین زده بشود- امید ایجاد کند؛ با ارتباطاتی که دارد و با رسانههایی که در اختیار دارد میتواند به افزایش امید مردم کمک بکند و از این بیاعتمادی جلوگیری بکند.
بسیاری از تحلیلگران سیاسی معتقدند انتخابات پیشرو نسبت به انتخابات گذشته دارای حساسیتهای ویژهای است. جنابعالی صحنه انتخابات آینده را چگونه میبینید؟
بله هر انتخاباتی حساسیتهای خاص خودش را دارد و طبیعی است که این انتخابات هم یک سری حساسیتهای ویژه خودش دارد که برخی از آنها داخلی است و برخی از حساسیتها وشرایط به صحنه بینالمللی برمیگردد و برخی اتفاقات در عرصه منطقهای که میتواند این حساسیتها را افزایش دهد.
در بعد بین المللی آن چیزی که انتخابات ۹۶ را حساس کرده این است که این انتخابات نخستین انتخاباتی است که بعد از یک دوره تعاملگرایی برگزار میشود و نظام توانسته به طور معجزه آسا اثبات کند که امریکاییها در دوران تعامل هم به دنبال برقراری مذاکره واقعی و صادقانه نیستند و همان سیاستهای سلطه جویانیشان را دنبال میکنند؛ لذا این انتخاباتی که داریم در این شرایط که بدعهدی امریکاییها و عمل نکردن آنها به تعهداتشان در قبال برجام و برداشتن تحریمها اثبات شده، به طور طبیعی یک نگاه تعاملگرایانه با غرب از داخل با بن بستهایی مواجه شده که در اولین آزمونش این علائمش بروز خواهد کرد.
حساسیت دیگر از جهت بیرونی است که به هر حال یک تیم جدیدی در امریکا روی کار آمده که برایش این انتخابات مهم است و حتماً روی نتایج آن و آنالیز آرا حساب خواهد کرد و بر اساس نوع ورود مردم، میزان ورود، کیفیت و کمیت، برای آینده تصمیمگیری خواهد کرد. چون تقریباً ابتدای کار دولت امریکاست لذا مناسبات سیاسیشان را بر اساس آن تنظیم خواهند کرد و انتخابات از این جهت پیامهای خاصی میتواند داشته باشد.
در سطح منطقه ما با اتفاقات مثبت و منفی مواجه هستیم. یک اتفاق مطلوب و معجزهآسا پیروزی جبهه مقاومت در حلب بود. این یعنی پایان سیاست کسانی که یک روزی شعار نه غزه، نه لبنان سر میدادند. این اولین دستاورد سیاست دفاع از جبهه مقاومت در مقابل کسانی است که برای سقوط اسد لحظه شماری میکردند. امروز دستاورد آن را ما در سوریه و عراق میبینیم. این سیاست جواب داده و قدرت فرامنطقهای ما پاسخ مثبت داده و امروز ما داریم آن را میبینیم. در این شرایط طبیعی است که رأی مردم و نوع انتخابشان بسیار سرنوشت ساز است و میتواند نتایج بسیار مطلوبی را بر روند پیروزیها داشته باشد تا ما بتوانیم بر اساس این انتخاب هوشمندانه شاهد ادامه این پیروزیها در عرصه منطقه باشیم.
حساسیت دیگر برمیگردد به اوضاع داخل کشور که ما به هر حال انتخاباتهایی در دورههای گذشته برگزار کردیم که متأسفانه بر اثر رقابت بیش از حد جناحی و نزاعهای حاشیهای جناحها، اصل مشکلات مردم و پاسخ به نیازهای ملت، حل مشکلات کشور و کارآمدی نظام زیر سؤال قرار گرفته است؛ لذا میشود با یک نگاه نو سطح منازعه بین جناحهای سیاسی را کاهش داد و شاید حرکتهایی در این انتخابات صورت بگیرد که بخواهد بر این رویه غلط فائق بیاید. یکی از حساسیتهای این انتخابات میتواند میزان اقبال آنها به این حرکت آزمایش شود و ببینیم تا چه حد مردم از این حرکتهای فراجناحی استقبال میکنند. نکته بعدی این است که ما یکی از معضلاتمان در انتخاباتهای گذشته نگاه بیش از حد برد و باختی بوده است که جناحها فکر میکردند که میدان رقابت انتخابات شبیه به یک زمین فوتبال است که باید در آن گل زد و از میدان پیروز بیرون آمد و طبیعی است که برای حل مشکلات کشور این یک رویه غلط است و نمیتواند مشکلات کشور را پاسخ بدهد. طبیعی است که کسانی که خیال میکنند انتخابات صرفاً برد و باخت است نه برنامهای برای انتخابات دارند و نه تیم لازم را فراهم کردهاند. غالب رؤسای جمهوری که ما فکر میکردیم که در یک حالت شگفتی به قدرت رسیدهاند، خودشان معترف بودند که فکر نمیکردند پیروز انتخابات شوند و کسانی که فکر نمیکردند پیروز انتخابات باشند و میگفتند فکرش را هم نمیکردیم انتخاب شویم، بدیهی است که تیم و برنامه هم نداشته اند. کسی که این گونه به قدرت برسد نمیتواند از عهده مشکلات بزرگ برآید و در خوشبینانه ترین حالت فقط میتواند کشور را اداره کند و به دولت بعد تحویل دهد.
نکته دیگر اینکه کاملاً منطقی و طبیعی است که ما در روند رو به رشدمان باید رئیسجمهوری انتخاب کنیم که ضعفهای دولتهای گذشته را نداشته و نقاط قوت آنها را داشته باشد، ولی می توان ادعا کرد که از نگاه مردم دولت های اینگونه نبوده اند، استناد این ادعا این است که بعضی از اوقات اقبال مردم به دولتهای قبلی بیشتر است که نمونه آن را در بحث بازگشت آقای احمدینژاد شما مشاهده میکنید و یا ثبت نام آقای هاشمی. این شاید یک مقدار نیاز به کالبدشکافی بیشتر داشته باشد اما ظاهر قصه نشان میدهد که وقتی کسی میآید در دو قطبی با آقای هاشمی هم پیروز میشود و مورد اقبال قرار میگیرد ولی عملکردش بعد از هشت سال کاملاً برعکس نتیجه می دهد و رقیب گذشته او مورد اقبال است، نشان میدهد که تیم وی موفق عمل نکرده و عملکردش در پاسخ به مشکلات مردم مثبت نبوده است. درحقیقت ضعفها و اشکالاتش به گونهای بوده که مردم ترجیح میدهند بعد از هشت سال، به شانزده سال قبل برگردند !.
در این روند انتخاب رؤسای جمهوری که این گونه ضعف داشته اند و نتوانسته اند دولتهای قوی شکل دهند، یکی از حساسیتهای انتخاباتی شان این بوده که با کسانی رقابت کنند که فرد محوری و رقابت فردی آنها شاکله اصلی رقابت باشد، نه برنامه محوری، تیم محوری و عملکرد منطقی گذشته آنها؛ یعنی سطح رقابت را به جای کاندیداهای ریاست جمهوری به عنوان دو فرد بکشانند. یکی از حساسیتهای مهم آینده این است که ببینیم مردم چگونه از این حرکت استقبال خواهند کرد.
با نگاهی که جنابعالی از رقابتهای انتخاباتی آینده ترسیم میکنید. اگر شاهد حضور تیمی جناحهای سیاسی در رقابتهای انتخاباتی آینده باشیم، در این وضعیت صفبندیهای سیاسی چگونه رقم خواهد خورد و رقابت بین کدام جناحها و رقبای انتخاباتی شکل خواهد گرفت؟
در یک طرف رقابت که ائتلاف اصلاحات و اعتدال قرار دارد و ظاهراً هم ادامه ائتلاف برایشان اجتنابناپذیر است، یک تیم مستقر است که البته تلاشهای زیادی هم برای تغییرش انجام شده اما با تغییرات زیادی مواجه نبوده است. لذا یک طرف رقابت کاملاً مشخص است. یعنی یک طرف خواسته یا ناخواسته میدانند که اگر به آقای فلانی رأی بدهند چه کسانی در تیمش و همکار او هستند. دولت و اجزای آن کاملاً مشخص است. حداکثر این دولت میتواند دو سه تا اعضای کابینهاش را تغییر دهد اما سیاست و برنامهاش مشخص است. اما طرفی که میخواهد با این دولت رقابت بکند، طبیعی است که اگر بخواهد فردی بیاید ظهور و بروز بکند خیلی کار برایش سخت خواهد بود. چرا؟ چون با یک تیم مواجه است که تمام اعضای آن به نوعی سعی میکنند از عملکردشان دفاع بکنند. کسانی که تریبون دارند، رسانه دارند ودر قدرت هستند. طبیعی است که رقیب اگر بخواهد در چنین وضعیتی، فردی عمل کند خیلی شانس پیروزی در انتخابات نخواهد داشت. لذا به نظر میرسد که یک کار منطقی و عاقلانه برای رقابت با دولت این است که تیمی وارد شوند و دولت جدید معرفی بکنند. حالا ممکن است چند تیم معرفی شود، این ایرادی ندارد چرا که مردم می توانند بین تیمها دست به گزینش بزنند. به نظر می رسد رقابت اصلی در این دوره بین اصولگرایان و دولت و با محوریت تیم اجرایی آنها باشد.
حسن ورود تیمی این است که تیمهای متعدد میتوانند ادغام شوند و چند تیم لیگ و دسته پایین میتوانند به یک تیم ملی برسند و یک تیم بهتر را خلق کنند و خود این حالت به اینها ثابت خواهد کرد که ظرفیت اشتراک هم دارند. چون قرار است کار جمعی انجام شود. کسی که یک تیم ضعیفی را دارد دنبال میکند خود به خود ممکن است به این نتیجه برسد که اگر بخواهد بیاید در کسی که شانس بیشتری دارد سهیم بشود، با اقبال بیشتری مواجه خواهد شد. حالا مثلاً یک سهمی را داشته باشد تا این که اصلاً سهمی عایدش نشود. در رقابت فردی دیگر این سهم قابل تفکیک و تقسیم و به اشتراک گذاری نخواهد بود. لذا ما باید انتخابات ریاست جمهوریمان را مثل انتخابات مجلس به سطح تیمی برسانیم و مردم لیستی عمل کنند و گروهها و احزاب بتوانند در تشکیل قدرت اجرایی مشارکت کنند. یکی از پیامدهای شخص محوری این است که رسیدن به ائتلاف بر سر فرد کار بسیار سختی است اما در تیم این مشکل کاهش پیدا میکند.
با تشکر فراوان از دکتر عبداللهیفر که وقتشان را در اختیار پایگاه اطلاعرسانی بصیرت قرار دارند.
مصاحبه: اکبر کریمی
منبع: سایت بصیرت
به گزارش بصیرت به نقل از مشرق نیوز، بوی سوختن می آید، بوی کباب. بیشتر از آنکه برای عزیزانی باشد که در هرم ۳۰۰ درجه بالای صفر گیر افتاده اند و امیدها، هر ساعت و هر دقیقه برای دیدن چهرههای سالم و نفس کشیدنشان کمتر میشود، از سوختن جگرهایی است که عزیزانشان را از دست دادهاند یا امیدشان را.
نه اینکه فقط فکر کنید خانواده و دوست و همکار است که دلش اینجا کباب شده، که حتی اهل سلسبیل و بوستان هفتم پاسداران و مهرشهر کرج هم اینجا اشک میریزد و شاید، اشکهایشان زودتر این آتش خفته را خاموش کند و به یاری قطرات ریخته شده از آسمان بیاید.
تهران همچنان در بهت و حیرت؛ این کوتاهترین جمله است در وصف حال این روزهای پایتخت. ۳ روز از فروریختن و آوار شدن ساختمان پلاسکو در چهار راه استانبول تهران میگذرد. اتفاقی تلخ که کشور را در شوک فرو برد.
حالا اما بعد از گذشت سه روز از این اتفاق تلخ، خبرها حکایت از شهادت ۱۵آتش نشان و مفقود شدن ۱۰نفر از کسبه و افرادی دارد که در لحظه فرو ریختن پلاسکو در ساختمان بوده اند.
بوی عجیب در حوالی پلاسکو
هنوز هم دود سفید رنگ ناشی از سوختن منسوجات و البسه موجود در طبقات ساختمان پلاسکو آسمان منطقه را پر کرده و بوی شدید و طاقت فرسای آن، نفس کشیدن را هم برای امدادگران و هم پلیس و هم تماشاگران پر جمعیت این ماجرا به شماره انداخته است.
اگرچه شایعات مختلفی درباره این فاجعه تلخ - از دریافت سیگنال های مختلف درباره زنده بودن عدهای از این عزیزان در زیر صدها تن آوار و تیر آهنهای در هم تنیده پلاسکو تا احتمال انفجار مخزن گازوئیل موجود در موتورخانه - در شبکههای مجازی دست به دست میشود اما اخبار رسمی حکایت از امیدوارکننده بودن روند آوار برداری دارد و البته بر این نکته نیز تاکید دارد که زنده بیرون آمدن کسی از زیر این حجم از آوار بعید به نظر میرسد.
محدوده ساختمان پلاسکو در چهار راه استانبول اگرچه توسط نیروهای پلیس مسدود شده و هیچ خودرو و حتی عابری حق ورود به محدوده ممنوعه را ندارد، اما هنوز هم در سومین روز از آوار برداری، جمع کثیری از کسبه پلاسکو با چهرههایی مبهوت پیاده راههای منتهی به پلاسکو را به امید شنیدن خبری امیدوار کننده بالا و پایین میروند.
حوالی عصر است و پلیس اجازه تردد و ورود به محدوده وقوع حادثه را به هیچکس نمیدهد. دود سفید رنگ فضای منطقه را پر کرده است و تنها چیزی که از پشت حصار کشیده شده به دور منطقه استانبول به گوش میرسد، صدای کار کردن لودرها و ماشین آلات سنگینی است که به کندی سعی در آواربرداری دارند.
میلیاردها سرمایه که دود شد
کمی آنسوتر اما در امتداد خیابان منوچهری موج انسانی از کسبه ساختمان پلاسکو و پاساژ کویتیها به چشم میخورد. کسبهای که حالا بهت زده به آسمان خیره شده اند و دود شدن سرمایه و دار و ندارشان را به نظاره نشسته اند.
عده ای به ماموران نیروی انتظامی التماس می کنند تا اجازه دهند برای خالیکردن گاوصندوق هایشان در پاساژ کویتیها به مغازه هایشان بروند. یکی از کسبه کویتیها بلند و عصبانی خطاب به حاضران میگوید: نزدیک به سه میلیارد تومان چک و پول و مدارک در گاوصندوق دارم. تمام دار و ندارم است …
در این بین اما حال و روز کسبه پلاسکو غیر قابل توصیف است. مبهوت و گیج از اتفاقی که افتاده است. شایان یکی از مغازه دارهای ساختمان پلاسکو سراسیمه است و مضطرب. میگوید چهارمیلیارد تومان سرمایه ام از بین رفت و دود شد.
میپرسم خب چرا نسبت به اخطاریه ها بی تفاوت بودید و نسبت به ایمن سازی مغازه ها اقدامی نکردید که حالا به این حال و روز نیفتید. با همان عصبانیت به چشم هایم خیره می شود و می گوید: کدام اخطاریه؟ مگر شهرداری و آتش نشانی به تک تک کسبه اخطار داده بودند؟شهرداری یک اخطار کلی به مالک ساختمان که بنیاد مستضعفان باشد، داده بود و هیئت مدیره پلاسکو. آنها بودند که یا باید به ما اعلام میکردند یا خود نسبت به ایمن سازی ساختمان اقدام میکردند.
وی اضافه میکند که «ما در این پاساژ سالیانه ۴۰تا ۵۰میلیون تومان مالیات و عوارض می دادیم، امکان نداشت کسی به کسبه اعلام می کرد برای ایمن سازی مجموعه نیاز به پول است و کسی پرداخت نکند. همین یک هفته پیش از ما حدود یک میلیون تومان گرفتند تا حوض های محوطه را ساماندهی کنند. در تمام این سال ها حتی یک اخطاریه هم از هیئت مدیره یا امنا یا امثالهم دریافت نکردیم.»
پیامکهای “قاسم” شایعه است
خیابان منوچهری حالا بیشتر به یک سالن جلسات بزرگ می ماند که کسبه زیان دیده فرصت درد و دل کردن و آرام کردن یکدیگر را درآن پیدا کرده اند. کمی آنسوتر اما صدای لرزان دو زن در بین این همه مرد توجهام را جلب می کند. بغض گلویشان را و نگرانی تمام وجودشان را گرفته است و لحظه ای از فکر قاسم بیرون نمی آیند.
کافی است از قاسم بپرسی تا اشک از چشمانشان سرازیر شود. زن به آرامی می گوید: ” قاسم برادرم بود، همسر این خانم. قاسم نگهبان پلاسکو بود و حالا معلوم نیست کجاست. همکارانش میگویند آخرین بار در مسیر رفتن به موتور خانه او را دیده اند”
سعی می کنم با حرف هایم آرامشان کنم. می گویم در خبرها آمده آنهایی که در موتور خانه بودند پیامک داده اند که ما زنده ایم. پس جای نگرانی نیست.
با همان سردی نگاهم می کند و می گوید: “همه اش شایعه است. هیچ خبری از قاسم نیست، نه از قاسم نه از چند نفر دیگری که عزیزانشان زیر آوار ماندهاند.”
در همین گیر و دار یکی از اعضای هیئت مدیره پاساژ کویتیها سر می رسد. محمود رجبی سال هاست که در این منطقه کاسب است و به طور کامل در جریان اخطارهای سازمان آتش نشانی و شهرداری قرار دارد. رجبی میگوید: “بارها این اخطارها به پلاسکو و کویتیها داده شده اما ما مالک نبودیم که بخواهیم کاری انجام دهیم. این وظیفه مالک است که باید برای ایمن سازی ملک اقدام کنند که متاسفانه کاری انجام نداند.”
یکی دیگر از کسبه پلاسکو که به گفته خودش نزدیک به ۵میلیارد تومان خسارت دیده است، می گوید: خیلی ها می گویند مغازه ها بیمه نبوده اند، مغازه خود من بیمه بود اما من فقط می توانستم اجناس داخل مغازه را بیمه کنم نه ساختمان را. این مالک است که می تواند ساختمان را بیمه کند. الان که پلاسکو فرو ریخته و مغازه ما که سرقفلی اش ۴میلیارد تومان ارزش داشته است از بین رفته، بیمه فقط هزینه اجناس داخل مغازه را می دهد و تصور نمیکنم بیشتر از ۴۰۰میلیون تومان دست ما را بگیرد.
ورود به منطقه ممنوعه
هوا کم کم رو به تاریکی است که بالاخره موفق به ورود به منطقه ممنوعه می شویم. دود سفید، آوار و آتش نشان هایی در گود.
این بیرون اما در حاشیه آوارهای به جا مانده از پلاسکو، بازار بازدید و مصاحبه در بین مسئولان داغ داغ است. مصاحبه هایی که در هر یک وعده ای امیدوار کننده به کسبه و کارگرهای از کار بیکار شده پلاسکو داده می شود. دوربین شبکه خبر مراحل آوار برداری را به صورت زنده و مستقیم برای مردم پخش می کند، اما تا اینجا نباشی و خودت را در میدان حس نکنی، حس و حال مردان غیرتمندی را که ۳ روز پر استرس را پشت سر گذاشته اند، درک نخواهی کرد.
وقتی هیئت مدیره «پلاسکو» برای زیباسازی حوضها هزینه میلیونی میکرد/ دلگرمی مسئولان از تجهیزات فنی قرارگاه خاتم الانبیاء +عکس
دو بیل مکانیکی بر روی آوار پلاسکو، سعی در از هم جداکردن آهن های در هم تنیده ای دارند که کار آوار برداری را برای امدادگران سخت کرده است. با هر حرکت بیل های مکانیکی و جابه جایی آوار شعله های آتش از زیر آوار زبانه می زند و این فشار آب شلنگ های آتش نشانی است که ثانیه ای بعد شعله ها را خاموش می کند تا از حرارت ۲۰۰درجه ای محبوس شده در آوار تنها دودی سفید به هوا بلند شود.
عرض خیابان جمهوری تنها فضای موجود برای تردد بیل های مکانیکی، جرثقیل های غول پیکر و لودرهای عظیم الجثه ای است که هر ساعت بر تعدادشان اضافه می شود.
وقتی هیئت مدیره «پلاسکو» برای زیباسازی حوضها هزینه میلیونی میکرد/ دلگرمی مسئولان از تجهیزات فنی قرارگاه خاتم الانبیاء
آرم سپاه باز هم میدرخشد
اینجا هم باز سپاه و قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا به کمک امدادگران و آتشنشانان جان بر کف آمده است؛ تجهیزاتی که یک به یک از پشت کشنده های غول پیکر پیاده می شوند و در اختیار ستاد مدیریت بحران و تیم آوار برداری قرار میگیرند. کشنده ای بزرگ از سمت چهار راه مخبر الدوله وارد محدوده می شود. آرم و نشان قرار گاه سازندگی خاتم الانبیا را دارد. خدا می داند تا امروز چند کیلومتر راه و جاده و پروژه های عمرانی ساخته است اما اینبار ماموریتش تغییر کرده و قرار است آوارهای پلاسکو را از پیکر شهدای آتش نشان بردارد.
وقتی هیئت مدیره «پلاسکو» برای زیباسازی حوضها هزینه میلیونی میکرد/ دلگرمی مسئولان از تجهیزات فنی قرارگاه خاتم الانبیاء
دل خیلی از مسئولان به این تجهیزات و سرعت عمل متخصصان آن قرص است، در این وانفسایی که وعده و مصاحبه و قول های “به زودی” موج می زند، دل راننده لودر و آتش نشان و مسئولان تجهیزات فنی قرارگاه خاتم الانبیا برای آنهایی که زیر صدها تن آوار گیر کرده اند، می تپد و شیفت و ساعت کار و اضافه کار برایشان معنایی ندارد.
وقتی هیئت مدیره «پلاسکو» برای زیباسازی حوضها هزینه میلیونی میکرد/ دلگرمی مسئولان از تجهیزات فنی قرارگاه خاتم الانبیاء
آفتاب غروب کرده و با اینحال تلاش ها ادامه دارد. یکی از آتش نشان ها میگوید: “تمام امیدمان زنده نجات دادن افرادی است که در زیرزمین گیر افتاده اند.” او امیدوار است، حتی اگر امید به زنده پیدا کردنشان خیلی کم باشد که “لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ”
مویه ها و واگویه های این شوک بزرگ به تهران، با غروب آفتاب برای خیلی ها به فراموشی سپرده می شود الا خانواده قاسم و قاسم های دیگر که هنوز صدای خیالی پیامک جدیدش در گوششان می پیچد…
به گزارش گروه فرهنگی بصیرت به نقل از خبرگزاری مهر، اگر درگذشته یادگاری نوشتن روی تنه درختان با اجسام تیز عمل زشت و ناپسند مرسومی بود، حالا این یادگاری نویسی با اجسام تیز پارا فراتر گذاشته است و به تن و بدن دختران نوجوان رسیدهاست. پرگار، سوزن تهگرد، تیغ اصلاح و هرچیز تیز دیگر میتواند وسیله مناسبی باشد که با آن بتوانند با آن دست و پاهایشان را آنطور که میخواهند به شکلهای مختلف خطخطی کنند. خطخطهایی که حتما همراه با خونریزی همراه است و حتی گاهی نیاز به پانسمان پیدا میکند. اما برخی به این سطح هم راضی نمیشوند و با داغ کردن وسیله تیزشان و یا سوزاندن محل خراشیده شده با خاکستر سیگار یادگاریهایشان را پررنگتر میکنند.
مثلا ما خودکشی کردیم
اگر این روزها در خیابان دختران نوجوانی را دیدید که دستهای خراشیده و ترسناکی دارند تعجب نکنید، آنها نه جانی هستند نه یک بیمار روانی؛ بلکه تحت تاثیر پدیدهای قرار گرفتند که چندسالی ست وارد مدارس دخترانه کشور شدهاست. پدیدهای که شمال و جنوب شهر نمیشناسند بلکه آنقدر رواج پیدا کردهاست که میتوان گفت همه مدارس دخترانه را در برگرفتهاست. خانم طباطبایی معلم تاریخ یکی از مدارس تیزهوشان منطقه شهرک غرب تهران میگوید:« بله متاسفانه این کار بین دختران دبیرستانی به خصوص در مدارس پرجمعیت که خانوادهها سیاست فرهنگی مختلفی دارند، رواج دارد. طوری که مدتی مد شده بود بچهها دستهایشان را به شکلی که انگار رگشان را زدهاند خط میانداختند. نه اینکه قصد خودکشی داشته باشند اینکار تبدیل به یک مد شده بود که بینشان رواج داشت و گاهی پانسمان هم میکردند که این موضوع بیشتر جلب توجه کند. معمولا در این سن و سال بچهها در گروههای دوستی حضور دارند. معمولا این گروهها چند رهبر و لیدر دارد که روی بقیه تاثیرگذاز است و ممکن است چنین کارهایی انجام دهند. متاسفانه آنها با اینکه بچههای جذابی بودند افسردگی شدید داشتند و چنین کارهایی انجام میدادند. خطخطیهای یک گروه شاید حتی مشابه باشد.»
اعتراضمان را اینطور بیان میکنیم
اما این خطخطیها از کجا میآید؟ چه چیزی باعث میشود؟ این نقوش دردناک در بدن یک دانش آموزها پیدا شود؟ طوری که حتی دلشان بخواهد خطخطیهایشان را در شبکههای اجتماعی منتشر کنند. این سوالیست که برای هر نمونه جوابهای متفاوتی دارد. خانم باقی معلم یکی از مدارس دخترانه در یکی از محلات مستضعف میگوید:«در مدرسه ما بیشتر بچههایی دست به این قبیل کارها میزنند که در هرکلاسی پرخاشگر هستند. این دانشآموزان میخواهند از این طریق اعتراضشان را اعلام کنند. یکی از بچهها یکبار سرکلاس اجازه گرفت که از سرویس بهداشتی استفاده کند، وقتی برگشت متوجه شدیم که در این مدت چنین کاری با دستش انجام داده است. بعضی نیز از این طریق میخواهند به پدرو مادرشان واکنش نشان دهند. مثلا تلفن همراه میخواهند یا کاری را دوست دارند انجام بدهند که نمیشودر؛ آن وقت با این کارها پدرومادرشان را تحت فشار قرار میدهند. در یکی از موارد دانش آموزی داشتیم که پدرش جانباز شیمیایی بود و وضع معیشتی مناسبی نداشتند. برای همین قصد داشتند دخترشان را وادار به ازدواج کنند و این دانش آموز نمیخواست ازدواج کند و دست به چنین کارهایی میزد.»
یک عمل دردناک اما عاشقانه
داغ کردن سوزن و نوشتن اسامی افراد روی دست و بدن یک خودآزاری جدید است که این روزها مدارس دخترانه را به خود دچار کردهاست. گویی که میان دختران نوجوان هرکس بتواند آزار بیشتری به دست خود برساند بازی را بردهاست. این خودآزاری چه لذتی دارد؟ خانم حقی مشاوره آموزشی یکی از مدارس منطقه ۲پایتخت در این باره میگوید:« سادیسم و مازوخیسم اختلالات روانیست که در نوع خود برای انجام دهنده لذت دارد. چه بسیار زن و شوهرهایی وجود دارند که مرد از شدت محبت به همسرش آزار میرساند. او را بسیار دوست دارد اما مورد ضرب و شتم هم قرار میدهد. در مدارس نیز به گونهای این موضوع وجود دارد. دخترانی را در مدرسه داشتیم که اسامی دوستان همجنس و یا ناهمجنس خودشان را به دلخراشترین شکل ممکن روی دستشان حکاکی کرده بودند. این علاقه در دانشآموز به قدری شور میگیرد که به خودآزاری و حتی دیگرآزاری میرسد. در خیلی از موارد دیدهایم دانش آموزانی که باهم دوست هستند به هم اجازه معاشرت با دیگران را نمیدهند و میگویند: تو فقط باید با من دوست باشی!»
ما روشنفکریم
اگر تا دهه پیش دخترها تلاش میکردند بدنشان را سالم نگهدارند و حتی شکستن ناخنهایشان آنها را ناراحت میکرد، امروز با دختران نوجوانی روبرو هستیم که کاملا خودخواسته آسیبهای جبران ناپذیری به بدنشان میزنند. خانم باقی معتقد است خوراک فکری دانش آموزان تغییر کرده است و این تغییر موجب پوچ گرایی آنها شدهاست:«نوع کتابها و فیلمهایی که میبینند این اثرات را داشته کتابهایی که بسیار بینشان عادی شدهاست. مثل خون آشامها و قصههایی از این دست. برای همین تیپ لباس پوشیدن و رفتارهایشان دقیقا نشان میدهد که کاملا تحت تاثیر یک فضای رسانهای خاص هستند. بچهها حتی تعریف دوستی متفاوتی دارند و این حرکات میخواهد آنها را نشان دار کند. در دوران ما وقتی میپرسیدند میخواهید چه کاره شوید در ذهنمان طوری بودیم که میگفتیم ما میخواهیم دنیا را تکان بدهیم. اما در مدرسه وقتی این سوال را میپرسیم حتی اگر کسی میگوید میخواهم جراح شوم. آخرش میگوید که چی؟ این کلمه «که چی؟» آخر تمام حرفهای بچههاست و این از خوراکهای فکریشان میآید. وقتی کتابهای کافکا و کامو به لیست علاقهمندیهایشان در این سن و سال اضافه شدهاست، این پوچ گرایی خودش را اینطور نشان میدهد که از این طریق بخواهند ژست روشنفکری بگیرند. موضوعی که بنده در مدارس مذهبی که اصول عقاید مشخص و سیاستهای فرهنگی دقیقی دارند کم تر دیدهام.»
برای بررسی هرچه بیشتر این موضوع سراغ خانم «بهاره مهرجویی» روانشناس حوزه آموزشی رفتیم در این باره توضیحات بهتر و دقیقتری بشنویم.
تلاطمهای فکری اینطور بروز میکند
در درجه اول بحرانهای دوره نوجوانیست. اینکه واحدهای هورمونال بدنشان به صورت غیرنرمال کار میکند. این دانش آموزان چون چیزی میخواهند که برآورده نمیشود و حتی نمیتوانند با خانواده شان گفتگو کنند و مسائل و تمایلاتشان را مطرح کنند و خواستههایشان در مدرسه نیز سرکوب میشود، به یک تلاطم مبتلا میشوند. تلاطمی که آنها را به سمت خودزنی میکشاند و چندسالی ست این شیوه متداول شدهاست و چون در اطرافشان ممکن است کسی این کار را انجام دادهاست و آنها به تایید همسن و سالانشان احتیاج دارند دست به چنین کارهایی میکنند.
معمولا اگر دانشآموزان وارد رابطهای باشند که حس ناکامی در آن داشته باشند، سعی میکنند با این کار طرف مقابل را جذب کنند و یا برعکس اگر باهم خوب باشند هم برای اثبات عشقشان چنین کاری میکنند. اما باتوجه به جامعه آماری من این موضوع میان دانشآموزان الویت نیست.
بچههای نرمال هم به این مشکل مبتلا شدهاند
گاهی این رفتار عجیب در بچههای نرمال نیز رخ میدهد. مثلا من نمونهای داشتم که مدرسهاش عوض شده بود و برای اینکه دوست همکلاسیهای جدید او را تایید کنند. این کار را یکی از همکلاسیهای جدیدش برایش انجام داده بود. یا دو خواهر از مراجعان من بودند که بسیار دختران خوبی بودند اما هردو این کار را روی پاهایشان انجام میدادند. وقتی با آنها صحبت کردم فهمیدم که پدر بسیار بداخلاقی دارند که آنها را شدیدا محدود میکرد و این فشار از سمت پدر، بچهها را به سمت خودزنی و خراشیدن پاهایشان کشانده بود.
«خونبازی» شمال و جنوب شهر ندارد
خودزنی و یا به قول خود دانش آموزان خودزنی طبق جامعه آماری من در مناطق مختلف پایتخت به طور تقریبا یکسان وجود دارد.البته من از شرق تهران کمتر باخبر هستم و این خودزنی را در منطقه ۱ هم کمتر دیدهام ولی در کل به طور یکسان پخش شدهاست. معمولا هم دانش آموزان از دوم راهنمایی تا پایان دبیرستان هستند. اگرچه من مراجعه پنجم ابتدایی هم داشتهام که این کار را انجام داده بود. هرچیز تیزی هم میتواند وسیله این کار باشد. حتی موردی دیده ام که شیشه خودکار را شکافته بود و با آن چنین کاری انجام داده بود. شبکه های اجتماعی مثل اینستاگرام نیز در گسترش این موضوع موثر بودند چون بچه ها از زخم هایشان عکس میگرفتند تا عکسهایشان را به بقیه هم نشان دهند.
این کار تحت تاثیر از غرب نیست
بارها از من پرسیدهاند که ممکن است اینکار را تحت تاثیر شبکههای ماهوارهای انجام دهند یا اینکار تحت تاثیر فرهنگ غربی باشد؟ باید بگویم که خیر تقریبا چنین مورد مشابهی وجود ندارد. بسیار در خبرها دیدهایم که یک دانشآموز غربی به سمت بقیه تیراندازی کردهاست و یا اینکه بچهها باهم جمع شدهاند و در مدرسه کودتا کردهاند. آنها این خشونت را با آزار رساندن به دیگران نشان میدهند. اما در این جا بچهها کمتر دیگر آزاری دارند بلکه خودشان را به این شکل زجر میدهند. اگرچه در غرب داریم که دانش آموز از افسردگی خودکشی کند اما به این شکل شایع که در دست و پایش خراش ایجاد کند نداریم یا من چنین چیزی ندیدهام.
قلب این معضل در خانواده است
این معضل آنقدر ریشهای است که حل کردنش کار آسانی نیست. آنقدر باید همکاری اولیای مدرسه و خانواده درست باشد که بتواند این موضوع را حل کند. متاسفانه مشاورههای ما در مدارس از سطح علمی بالایی برخوردار نیستند و در بهترین حالت آدمهای خوبی هستند و محبت و رازداری آنها میتواند تاثیرگذار باشد. این مشکل یک مشکل چندوجهی ست اما قلب این ماجرا در دل خانواده است.
خبرگزاری مهر
عطیه همتی
دکتر یدالله جوانی/ حادثه آتشسوزی و فروریختن ساختمان پلاسکو در قلب تهران، با توجه به خسارتهای جانی و مالی، قلب هر انسان نوعدوست و به ویژه تمامی ایرانیان با هر نوع فکر و عقیدهای را به درد آورد. در این حادثه دلخراش، از یک سو اوج ایثار و فداکاری آتشنشانان قهرمان به نمایش درآمد و از سوی دیگر خانوادههایی داغدار عزیزان خود شدند. حضور تمامی مسئولان دستاندرکار در صحنه و پیامهای صادر شده از سوی مسئولان نظام، از پیام رهبر معظم انقلاب گرفته تا پیامهای سران قوا و دیگران، همگی از عمق، ابعاد، آثار و پیامدهای این حادثه تلخ و ناگوار حکایت میکند. به طور قطع، هر حادثه بزرگ، به اندازه بزرگیاش درسها و عبرتهای بزرگ و فراوانی خواهد داشت. آنچه بسیار مهم و باارزش است، توجه جدی مسئولان کشور در تمامی سطوح و همه آحاد مردم به این درسها و عبرتها است؛ از همین رو این حادثه را نباید به فراموشی سپرد و به راحتی از کنار آن عبور کرد. باید بر روی این حادثه تأمل کرد و از درسهای آن عبرت گرفت. رسانههای کشور و به ویژه رسانه ملی، در این زمینه رسالت بزرگی بر دوش دارند که نباید آن را فراموش کنند.
البته بزرگترین آفت در مسیر بهرهگیری از درسها و عبرتهای چنین حوادث و رخدادهایی، تکرار چنین حوادث در صحنههای دیگر است. همگان باید واقعیتهای صحنه را مشاهده کرده و هر کس از جمله مسئولان و مردم به نوبه خود، به این پرسش پاسخ دهند که چه باید کرد تا این قبیل حوادث در دیگر نقاط پایتخت و دیگر نقاط کشور تکرار نشود؟ همگان باید با مرور واقعه از آتشسوزی گرفته تا فروریختگی برج پلاسکو و عملیات امداد و نجات و آواربرداری، ببینند تا چه اندازه برای مواجه شدن با چنین پدیدهای آمادگی دارند. به طور قطع، امکان تکرار حادثه ساختمان پلاسکو در هر لحظه و هر مکان دیگری وجود دارد؛ اما با هوشیاری و انجام کارهای لازم در وقت خود، میتوان از وقوع این قبیل حوادث جلوگیری کرد یا از عمق و ابعاد و خسارات مالی و جانی آن کاست. از میان تمامی درسها و عبرتهای بزرگ و فراوان این حادثه، دو درس بزرگ را باید بیش از همه مورد توجه قرار داد:
۱ـ ایمنسازی بناها
ساختمانهای مشابه برج پلاسکو در تهران و دیگر شهرهای کشور وجود دارد؛ ساختمانهایی با کاربری مسکونی و تجاری که از استانداردها و ایمنی لازم برخوردار نیستند. با نگاهی عمیق و راهبردی، میتوان گفت برخی از مناطق و محلههای قدیمی تهران و برخی کلانشهرها و حتی شهرهای کوچک، به لحاظ بافتهای فرسوده، در برابر حوادث و بلایای طبیعی، چون سیل و زلزله کمترین ایمنی را دارند. اگر خدای ناکرده روزی در تهران با این تراکم جمعیت، زلزلهای رخ دهد، تصور آن صحنههای احتمالی به ویژه در بافتهای فرسوده، با نیمنگاهی به صحنههای دهشتناک فروریختگی برج پلاسکو و حوادث بعدی آن چگونه است؟ مردم و مسئولان چگونه با آن حادثه احتمالی روبهرو خواهند شد؟ به قول معروف «حادثه خبر نمیکند».
بنابراین همگان باید پیام فروریختگی برج پلاسکو را جدی بگیرند و بازسازی، نوسازی و ایمنسازی تمامی بافتهای فرسوده و بناهای ناایمن را در دستور کار خود قرار دهند. در این زمینه، مسئولان در قوای سهگانه، وظیفه سیاستگذاری، قانونگذاری و طرحریزی راهبردی دارند. مردم هم در این اقدام بزرگ و ملی، نقش مهم و برجستهای دارند. تمامی افراد و خانوادههایی که در بناهای فاقد ایمنی و بافتهای فرسوده زندگی میکنند، باید به فکر علاج واقعه پیش از وقوع آن باشند.
مسئولان با خاستگاههای جریانی و حزبی، با هر گرایش و سلیقهای، هنگامی که در جایگاه مسئولیت قرار میگیرند، باید دلسوزانه برای حل مسائل و مشکلات کشور از قبیل موضوع مورد نظر، با تمام توان وقت گذاشته، با همتهای بالا و عزم و ارادههای پولادین قدم بردارند.
۲ـ آمادگی برای سفر آخرت
درس بزرگ دیگر این حادثه دلخراش، آماده بودن برای سفر آخرت است. عزیزانی که در کسوت آتشنشان، جان خود را برای نجات دیگر انسانها فدا کردند، آیا ساعاتی پیش از این حادثه، تصور چنین رخت بر بستن از دنیای فانی را داشتند؟ این نوع رفتنها از دنیایی که محل عبور همگان است، برای هر فردی با هر جایگاه و هر موقعیتی امکان وقوع دارد. به طور قطع، اگر همگی برای این نوع رفتنها، آمادگی داشته باشیم، بسیاری از رفتارها و مواضع را اصلاح خواهیم کرد. بنابراین، این درس بزرگ دوم را هم باید جدی گرفت. جدی گرفتن درس دوم به ویژه از سوی مسئولان کشور در تمامی سطوح، انگیزههای آنان را برای توجه به درس اول و انجام مسئولیتها و وظایف بر اساس این درس بزرگ تقویت خواهد کرد؛ زیرا میدانند روزی باید در قبال مسئولیتی که بر عهده گرفتهاند، در پیشگاه حضرت حق پاسخگو باشند.
منبع: هفته نامه صبح صادق
آخرین نظرات